سمفونی مردگان
سمفونی مردگان
۹۷/۴/۱۹ مشهد
...شور آبی آن پایین راکد ایستاده بود. و نیزارش را از هر طرف میشد دید. یک سوی شورآبی در حدفاصل تپه و آب، نیهای بلندی با برگهای تیز روییده بود. آیدین با دقت و با برقی در چشمها نگاه میکرد. گفت: "مثل ساختمان سازمان ملل است."
گفتم: "کجا؟"
با دست آن روبرو را نشان داد.
گفتم:"چرا؟"
گفت:" این نیزار مرا یاد پرچمهای سازمان ملل میاندازد."
زمانی پدر میگفت: " قدر این شورآبی را بدانید، سالها بعد این جا هم میشود مثل شورزار. یک باتلاق نمک تلخ بیمصرف." ما هنوز سبیلمان سبز نشده بود.
...آیدین سرش را به دیوار میگذاشت، رگهای شقیقه و گردنش تند میزد و زیر چشمهاش میپرید.
مادر گفت:" بگو، مادر. بگو کی این بلا را سرت آورد؟"
آیدین گفت:" آتش جنگ در سرمای مسکو خاموش شد."
راست میگفت. همهی آتشها با آن شعله و دود، با آن تلفات و خسارت، خود بخود فرو مینشست. اما همه آنها در خرابی فرو مینشست.
۹۷/۴/۱۹ مشهد
...شور آبی آن پایین راکد ایستاده بود. و نیزارش را از هر طرف میشد دید. یک سوی شورآبی در حدفاصل تپه و آب، نیهای بلندی با برگهای تیز روییده بود. آیدین با دقت و با برقی در چشمها نگاه میکرد. گفت: "مثل ساختمان سازمان ملل است."
گفتم: "کجا؟"
با دست آن روبرو را نشان داد.
گفتم:"چرا؟"
گفت:" این نیزار مرا یاد پرچمهای سازمان ملل میاندازد."
زمانی پدر میگفت: " قدر این شورآبی را بدانید، سالها بعد این جا هم میشود مثل شورزار. یک باتلاق نمک تلخ بیمصرف." ما هنوز سبیلمان سبز نشده بود.
...آیدین سرش را به دیوار میگذاشت، رگهای شقیقه و گردنش تند میزد و زیر چشمهاش میپرید.
مادر گفت:" بگو، مادر. بگو کی این بلا را سرت آورد؟"
آیدین گفت:" آتش جنگ در سرمای مسکو خاموش شد."
راست میگفت. همهی آتشها با آن شعله و دود، با آن تلفات و خسارت، خود بخود فرو مینشست. اما همه آنها در خرابی فرو مینشست.
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم تیر ۱۳۹۷ ساعت 8:28 توسط الیاس پهلوان
|
معرفی گریوان ومطالب دیگر