خواهر بزرگترم
سلام مرا خواهری است که بیشتر از دورانی را که مادرم سپری کرده، او گرم و سرد روزگار را چشیده است. قریب چهار دهه را در تنهایی سپری میکند بیآنکه به اندازهی من از زمانه گله کرده باشد. شکوه و گلایهای اگر مطرح میکند با زبانی است که گویی دارد از زیباییهای زمانه تعریف میکند.
سالهای جوانی را همراه و یار فرزندان و همسر در ترنو و قرقی و چاربرج و اوردقانی و سوم و هنگران و دو سوی سالوک با خدم و حشم در راه بوده و اینک با قدی خمیده در زیر دالان چوبی قلعهی اختصاصی ایام پرهیاهوی دههی چهل و پنچاه خویش را به تنهایی سپری میکند و دریغ از اینکه بخواهد زحمتی برای کسی ایجاد کند.
علاقه و دلبستگی ما بهم به هیچ وجه کمتر از خواهران کهتر نیست ولی حیف که زمانه فاصلهای به وسعت قرنطینهی ایام، محدودیت ایجاد کرده وگرنه باید که پیشش بود و از صراحت لهجه و حکایات و ضربالمثلهای محلی او سود برد. تا آن روز برای سلامتیاش دعا میکنم.
معرفی گریوان ومطالب دیگر